
بررسی نقش ایران در احیای جنبش کردی در جنگ تحمیلی؛ ایران احیاگر جنبش کردی عراق
جنبش کردهای عراقی از بدو ایجاد تا کنون دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است و در برهههای مختلف، از مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی تأثیرپذیریهای مختلفی داشته است. کیفیت روابط ایران و عراق یکی از مهمترین فاکتورهای تأثیرگذار بر این جنبش بوده است. در همین راستا، پس از امضای معاهدهی 1975 الجزایر، شاهد افول شدید جنبش کردهای عراقی هستیم و یا پس از انقلاب، وقوع جنگ میان ایران و عراق و قرار گرفتن کُردهای عراقی در کنار رزمندگان جمهوری اسلامی باعث حمایت ایران از آنها و در نتیجه، احیای دوبارهی جنبش افولیافتهی آنها شد.
مقالهی پیش رو به دنبال بررسی تأثیر جنگ ایران و عراق بر جنبش کردهای عراقی طی دههی 1980 است و نگارنده بر این اعتقاد است که این برههی زمانی یکی از پایههای اصلی شکلگیری، انسجام و قدرتگیری گروههای کُرد عراقی تا به امروز بوده است.
موقعیت کُردهای عراقی پیش از جنگ ایران و عراق
الف) دورهی اوج جنبش کُردها:
جنبش کُردهای عراقی، که آغازش همزمان با افول امپراتوری عثمانی و مذاکرات بریتانیا و فرانسه در خصوص تجزیهی عثمانی و ایجاد کشورهای تحتالحمایهای همچون عراق، سوریه، اردن و... بود، از همان آغاز سر ناسازگاری با ترتیبات جدید سیاسی مذکور را داشته و پس از تأسیس و اعلام استقلال عراق نیز همواره به عنوان گروهی ناراضی در برابر دولت مرکزی این کشور ایستاده است.[1]
وضعیت جنبش مذکور در طول سدهی بیستم بسیار متغیر بوده است، اما از ابتدای دههی 1960 تا سال 1975، که این جنبش متأثر از رهبری ایل بارزان و رئیس آن ملامصطفی بود، به اوج قدرت و تأثیرگذاری خود رسید.
دلایل چندی را برای اثبات ادعای مذکور میتوان بیان کرد؛ از جملهداشتن رهبری فراگیر و کاریزماتیک توسط ملامصطفی بارزانی، گسترش تدریجی حوزهی نفوذ و تأثیرگذاری کُردها در عراق، انسجام نسبی گروههای مختلف کُرد، به چالش کشیده شدن قدرت و اقتدار دولت مرکزی در کردستان، فراگیری جنبش ملیگرای قومی کُرد در بین مردم، کسب امتیازات و حقوق بیشتر از دولت، افزایش روابط خارجی کُردها و کسب حمایتهای منطقهای و بینالمللی (ایران، آمریکا و...) و مجبور شدن عراق به امضای معاهدهی الجزایر (دادن امتیاز در رقابت منطقهای).
ب) دورهی افول جنبش کُردهای عراقی پس از معاهدهی الجزایر
پس از در تنگنا قرار گرفتن دولت عراق برای غلبه بر کُردها، که مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم ایران و آمریکا بودند، عراقیها ناچار شدند با دادن امتیازاتی به همسایهی شرقی و همچنین نزدیکی به ایالات متحده، موجبات قطع حمایت این 2 کشور از جنبش ناسیونالیستی قومی کُرد در عراق را فراهم سازند. این توافق در 6 مارس 1975 بین شاه و صدام در الجزایر حاصل شد.
محور اصلی معاهده شامل تعیین خطوط مرزی «اروندرود» (شطالعرب) میان 2 کشور بود که طی آن ایران توانست دیدگاه خود مبنی بر مبنا قرار دادن خط تالوگ بر این رودخانه را به طرف مقابل بقبولاند. اما محور فرعی آن به رعایت حسن همجواری میان 2 کشور و در نتیجه قطع حمایت ایران از شورشیان کُرد عراقی مربوط میشد. در همین راستا شاه با فراخواندن ملامصطفی به تهران از سیاست جدید کشورش در قبال عراق و در نتیجه قطع حمایتهایش از کُردها خبر داد و در مقابل، پیشنهاد کرد اسلحه را به زمین بگذارند و اگر میخواهند، به ایران پناهنده شوند.[2]
واکنش کُردها به معاهدهی الجزایر
پس از اعلام امضای معاهده و انجام دیدار میان شاه ایران و بارزانی و اطمینان یافتن بارزانی از قطع کمکهای ایران، در تاریخ 11 مارس، بارزانی در تلگرامی به ژنرال البکر نوشت که برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، حاضر است تا قانون خودمختاری را بپذیرد، اما دولت عراق 7 روز بعد اعلام داشت درخواست کُردها قویاً و مطلقاً رد شده است.
لذا این دوره را، که تا هنگام سقوط پهلوی ادامه یافت، بایستی دوران افول شدید جنبش مذکور به شمار آورد. برای اثبات این ادعا میتوان به این دلایل استناد کرد: از دست رفتن رهبری کاریزماتیکگونهی ملامصطفی و اعتبارش در بین دیگر احزاب و گروههای کردی و در نتیجه فقدان رهبری فراگیر، قطع حمایتهای بینالمللی و منطقهای (ایران و آمریکا) از جنبش، افزایش نفوذ و حضور نیروهای عراقی در کردستان، ایجاد انشعاب و تفرقهی جدی در میان گروههای کُرد، کاهش عملیاتهای نظامی کُردها در کردستان، تشدید سیاستهایی مانند ترحیل و تعریب، کوچ اجباری رهبران و بخش عمدهای از مبارزین کُرد و افزایش تعداد عشایر کُرد نزدیک به دولت.
کُردهای عراقی و انقلاب اسلامی ایران
پس از امضای معاهدهی الجزایر دهها هزار کرد عراقی با زمین گذاشتن سلاح به ایران پناه آوردند. این جمعیت را برخی از اسناد بیش از 300 هزار نفر ذکر میکنند، اما در فاصلهی کمتر از 5 سال ایران دستخوش تغییرات اساسی ناشی از وقوع انقلاب اسلامی شد. این تحولات اساسی نقش تعیینکنندهای نیز بر جنبش کُردهای عراقی داشت. در کل میتوان به 3 رویداد مهم تأثیرگذار در برونرفت کُردهای عراقی از انزوا، فشار و افول اشاره کرد که عبارتاند از:
1- وقوع انقلاب اسلامی
وقوع انقلاب اسلامی مترادف با سقوط دولت مرکزی و انحلال سازمانهای امنیتی همچون ساواک و سازمان امنیت وابسته به ارتش بود و این موضوع باعث شد تا کُردهای عراقی حاضر در ایران تا حد زیادی از فشار و نظارت شدید نیروهای ایرانی نجات پیدا کنند. لازم به ذکر است، پس از معاهدهی الجزایر، شاه ایران تأکید ویژهای برای اجرای مفاد آن معاهده از جملهی جلوگیری از اقدام کردها علیه عراق داشت.
2-بروز ناآرامیها در کردستان ایران
وقوع ناآرامیهای کردستان ایران و درگیری بین نیروهای انقلابی با گروههای معارض انقلاب در آن منطقه تبدیل به فرصت دیگری برای حزب دمکرات کردستان عراق جهت بازسازی کادر خود و نیز خروج از تبعید شد. هیئترئیسهی حزب مذکور، که در آن دوره قیادهی موقت نامیده میشد، در دیدار با اعضای شورای رهبری انقلاب خواهان مسلح شدن و کمک به نیروهای ایرانی جهت بازگرداندن امنیت و آرامش به کردستان ایران شدند که این امر با موافقت شورای انقلاب مواجه شد.
لذا رهبران کُرد عراقی توانستند نیروهایشان را، که در اردوگاهها و شهرهای مختلف ایران پراکنده شده بودند، این بار در مناطق کردنشین ایران و هممرز با عراق سازماندهی و مسلح کنند.
3-جنگ ایران و عراق
مهمترین رخداد تأثیرگذار بر جنبش کردهای عراقی مطمئناً بروز جنگ طولانیمدت میان ایران و عراق بود. ایران و عراق، در زمان زمامداری شاه در ایران و بعثیها در عراق، هرگز روابط حسنهای نداشتند. بحرانهای مرزی بین 2 کشور چشمانداز جنگ را در سالهای 1969 و 1975 تقویت کرد، اما همان طور که اشاره شد، با امضای معاهدهی الجزایر تا حدودی از مخاصمات 2 طرف کاسته شد.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران (1979) و تغییر رژیم سیاسی در این کشور معادلات هویتی و ایدئوژیک منطقه را دستخوش تغییراتی جدی کرد. این تغییرات ابتدا با استقبال عراق مواجه شد، اما خیلی زود روابط 2 کشور رو به سردی گرایید؛ به نحوی که نهایتاً در روز 22 سپتامبر 1980 دولت عراق تهاجم نظامی گستردهای را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و در همان روز با صدور بیانیهای توضیح داد که «اقدامات ایران ضرورت آن را پیش آورد که عراق به منظور حفظ ایمنی، امنیت و منافع حیاتی، ضربات بازدارندهی خود را متوجه هدفهای نظامی در داخل ایران نماید. بنابراین عراق بار دیگر مجبور شد برای مقابله با تجاوز، طبق حقوق بینالملل، حق دفاع از خود به صورت بازدارنده را اعمال کند.» عراقیها 4 روز پیش از حمله نیز اقدام به لغو یکجانبهی قرارداد 1975 الجزایر کرده بودند.[3]
تأکید رهبران ایران بر صدور انقلاب و نیز ملغی کردن تمامی معاهدات و مناسباتی که ایران را در زمرهی بلوک غرب و همپیمان با آمریکا قرار میداد باعث شد تا در فردای وقوع جنگ، صفی طولانی از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در حمایت از صدام و ضدیت با ایران شکل بگیرد. هر یک از بازیگران مختلف، دلیل خاصی برای حمایت از صدام داشتند. در این بین، ایران استراتژی حمایت از جنبشهای مظلوم، مردمی و آزادیخواه را در سراسر جهان و به خصوص خاورمیانه در پیش گرفت.
کُردهای عراقی نیز که سالها زیر ستم و تحت فشار دولتهای افراطی عراق قرار گرفته بودند از جملهی جنبشهای مذکور به شمار میآمدند. در این مقطع شاهد آن هستیم که این جنبشها خود را جنبش مسلمان کُردهای عراقی خطاب میکردند. لذا این جنبش در کنار نیروهای نظامی ایران علیه عراق قرار گرفت. جنبش مذکور ابتدا تنها شامل پیشمرگان حزب دمکرات کردستان عراق بود و بعدها حزب اتحادیهی میهنی و گروههای اسلامگرای کُرد نیز به آنها پیوستند.
یکی از مهمترین اقدامات جمهوری اسلامی ایران تلاش برای نزدیکی و اتحاد 2 حزب اصلی کُرد عراقی بود که این مهم در اواسط دههی 1980 به وقوع پیوست و زمینهساز تشکیل دولت کُردی در شمال عراق در ابتدای دههی 1990 شد.
احیای جنبش کُردهای عراقی در جنگ
جنبش کُردهای عراق در طول دههی 1980 با تحولات و اتفاقات بسیار مهمی مواجه شد. این رویدادها تأثیر قابل ملاحظهای در احیای دوبارهی آنها داشت که به اختصار بدانها اشاره میشود:
1. در سطح نظام بینالملل: افزایش تنش بین 2 ابرقدرت در ابتدای دههی 1980 و گسترش درگیریهای منطقهای.
2. در سطح منطقهای: وقوع انقلاب ایران، قطع روابط سوریه و عراق و بروز جنگ میان ایران و عراق.
3. در سطح ملی: ریاست جمهوری صدام، گسترش برخورد خشن و سرکوبگرانه، اتحاد نسبی و دوبارهی کردها، عملیات انفال.
در اینجا به برخی از نتایج مثبت حمایتهای ایران از جنبش کردها در دوران جنگ تحمیلی اشاره میکنیم:
1) احیای جنبش ملیگرای کردهای عراق در سطح داخلی (روابط و مسائل کُردها با یکدیگر):سازماندهی احزاب و نیروهای پراکنده، احیای نسبی عنصر رهبری در جنبش ملیگرای قومی کُرد، افزایش توان نظامی، اتحاد مجدد با سایر گروههای کُرد و فراگیری جنبش در بین مردم.
2) احیای جنبش ملیگرای کُردهای عراق در سطح ملی: به چالش کشاندن قدرت و نفوذ دولت در کردستان، گرفتن امتیاز از دولت مرکزی.
3) احیای جنبش ملیگرای کردهای عراق در سطح منطقهای: کسب حامیان منطقهای (ایران و سوریه) و تبدیل شدن به یک بازیگر تأثیرگذار در جنگ ایران و عراق.
4) احیای جنبش ملیگرای کُردهای عراق در سطح فرامنطقهای: بینالمللی شدن مسئلهی کُرد (بمباران شیمیایی حلبچه).
تأثیر روابط تاریخی ایران و کُردهای عراقی بر روابط متقابل فعلی
همان طور که اشاره شد، حمایتهای ویژهی جمهوری اسلامی ایران در دههی 1980 از جنبش کُردهای عراق باعث شد تا این جنبش از وضعیت رکود شدیدی که دچارش بود خارج شود. کُردها در سایهی این حمایت توانستند یک بار دیگر در مناطق شمالی عراق قد علم کنند و قدرت و توان مخوف دولت مرکزیشان را با چالشی اساسی روبهرو سازند.
یکی از مهمترین اقدامات دیگر جمهوری اسلامی ایران تلاش برای نزدیکی و اتحاد 2 حزب اصلی کُرد عراقی بود که این مهم در اواسط دههی 1980 به وقوع پیوست و زمینهساز تشکیل دولت کُردی در شمال عراق در ابتدای دههی 1990 شد.
همچنین پس از درگیریهای خونین داخلی این 2 حزب، جمهوری اسلامی ایران از سال 1998 تلاشهای گستردهای برای ایجاد آشتی و اتحاد مجدد میان این 2 حزب انجام داد که این تلاشها تا حدود قابل توجهی در صدور بیانیهی آَشتی و اتحاد آنها در سال 2000 تأثیر داشت. البته نباید نقش دیگر بازیگران برجستهی فرامنطقهای در این اتحاد را نیز دور از چشم نگه داشت.
همچنین از سال 2003 بدین سو، که نظام جدیدی بر عراق حاکم شده است، روابط میان جمهوری اسلامی ایران و حکومت اقلیم کردستان عراق رو به گسترش بوده است و شاهد آن بودهایم که سفرهای مقامات سیاسی 2 طرف به تهران و اربیل افزایش چشمگیری داشته است و مقامات کُرد عراقی پای ثابت حضور در نشستهای جدید و سالانهای همچون مراسم نوروز بودهاند.
روابط اقتصادی 2 طرف نیز رشد چشمگیری داشته است و گروههای بزرگی از شرکتها، متخصصین و سرمایهداران ایرانی روانهی بازار کردستان عراق شدهاند. صادرات برق از ایران و... از دیگر مسائل تحکیمکنندهی روابط 2 کشور است، اما شاید بتوان همکاریهای 2 سال اخیر حکومت اقلیم کردستان عراق با جمهوری اسلامی ایران برای برقراری امنیت در مرزهای غربیاش را یکی از نقاط اوج همکاری 2 طرف به شمار آورد.[4]
اما اکنون که تحولات خاورمیانه در وضعیت حساس و خاصی قرار گرفته است و بازیگران مختلف خارجی و فرامنطقهای حضور پررنگتری در منطقه دارند و بیثباتی و ناامنی در آن بیشتر از قبل شده است، به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق و از جمله حکومت اقلیم کردستان عراق، با توجه به پیوندهای محکم تاریخی و فرهنگی و سیاسی پیشینی که داشته و دارند، میتوانند بر میزان تفاهم و همکاری و هماهنگیهایشان جهت اتخاذ سیاستهای راهبردی مناسب با امنیت منطقه بیفزایند.
تحولات سوریه و به خصوص مناطق شمالی و کردنشین آن از دیگر مسائلی است که میتواند به تقویت روابط ایران و کردستان عراق منجر شود، چرا که هر دوی آنها، بر خلاف بازیگرانی همچون ترکیه و دیگر دولتهای مداخلهگر در امور سوریه، خواهان بهبود وضعیت مردم سوری از جمله کُردهای این کشور هستند؛ در حالی که در همین زمینه حکومت اقلیم کردستان عراق دارای تضاد استراتژیک با اهداف و منافع ترکیه است.
گسترش بیش از پیش روابط اقتصادی و همچنین تعاملات فرهنگی، با توجه به این امر که منطقهی کردستان عراق یکی از مناطق فرهنگی و تاریخی ایرانیـآریایی محسوب میشود،[5]
یکی دیگر از مسائل قابل توجه بین طرفین است که میتواند به تقویت مناسبات و سطح تعاملات منجر شود.
نتیجه
در پایان باید گفت که فرضیهی اصلی مطرحشده در این مقاله، یعنی احیای جنبش کُردهای عراق، با توجه به شاخصهها و شرح آنچه رفت، اثبات گردید. احیای دوبارهی جنبش مذکور و قدرتگیری احزاب دوگانه در شمال عراق تحت حمایتهای جمهوری اسلامی ایران باعث شد تا جنبش مذکور در ابتدای دههی 1990، که صدام به کویت حمله کرد، زمینهساز قیام عمومی کُردها (همزمان و هماهنگ با قیام شیعیان در جنوب) علیه دولت مرکزی گردد.
هرچند قیام مذکور به شدیدترین نحو ممکن از سوی دولت عراق سرکوب شد، اما کُردها توانستند از قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل متحد در اعلام مناطق «پرواز ممنوع» در شمال و جنوب استفاده کنند و یک دولت نسبتاً خودمختار را در 3 استان اربیل، سلیمانیه و دهوک ایجاد نمایند. این وضعیت، که 13 سال به طول انجامید، از جمله عوامل اصلی و تأثیرگذار در قدرتگیری بیش از پیش کُردها پس از سقوط صدام و روی کار آمدن نظام جدید در عراق بود. در حقیقت باید گفت سقوط صدام مترادف با روی کار آمدن دوستان و متحدان ایران (یعنی کُردها و اعراب شیعی) در جنگ بود.
این مسئله نیز خود در بهبود و گسترش روابط میان 2 کشور نقش بسزایی داشته است، کما اینکه امروز جلال طالبانی، رئیسجمهور کُرد عراقی، و نوری مالکی، نخستوزیر عرب شیعی این کشور، بارها و بارها در سخنرانیها و اعلام مواضعشان ایران را از جمله مهمترین دوستان و متحدین عراق جدید به شمار میآورند.(*)
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ادگار ابالاس، جنبش کردها، ترجمهی اسماعیل فتاح قاضی، تهران، انتشارات نگاه، چاپ اول، 1377، صفحات 45 تا 49.
[2]مدخل معاهدهی الجزایر، دانشنامهی اسلام معاصر.
http://www.eci-ir.com/[3]اردشیر پشنگ، جنگ ایران و عراق و احیای جنبش ملیگرای قومی کُرد در عراق، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، 1390، ص 23.
[4]. www.kurdpress.com/fa [5]تحلیلی بر چشمانداز روابط جمهوری اسلامی ایران و منطقهی کردستان عراق، مرکز بینالمللی مطالعات صلح.
http://peace-ipsc.org/fa/ * اردشیر پشنگ؛ کارشناس مسائل بینالملل/برهان/۱۳۹۱/۷/۱۶ .
لينک مقاله:
http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4174
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)