
بحثِ گرمِ جنگِ سرد
بعد از جنگ اوت 2008م. گرجستان و روسیه، روسیه استقلال مناطق جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت اما در مقابل این اقدام روسیه، ناتو تنها به تعدادی بیانیهی اعتراضی برضد روسیه بسنده کرد. با آغاز روند تنشزدایی بین «اوباما» و «مدودوف»، مسألهی توسعهی ناتو به سمت شرق تا حدودی متوقف شد اما در ماههای اخیر شاهد سفرهای منطقهای نمایندهی ناتو به قفقاز جنوبی و دیدارهای دوجانبهی مسئولان نظامی و امنیتی آمریکا و ناتو از این منطقه هستیم.
از سوی دیگر با بازگشت پوتین به قدرت، روسیه تلاشهایی را برای توسعهی سازمان امنیت دسته جمعی آغاز کرده است. حال این سؤال پیش میآید که آیا این رقابتها، رنگ تعامل به خود میگیرد یا کماکان تقابلی خواهد بود؟ آیندهی تعاملات نهادهای منطقهی اورسیای مرکزی به چه سمتی می رود و چه عواملی در شکلدهی به این تعاملات مؤثرند؟
بحران جنگ 8 روزه و گسترش شرقی ناتو
جنگ 8 روزهی روسیه و گرجستان که با پیروزی برقآسای روسیه و نابودی زیرساختهای نظامی گرجستان همراه بود، پیامدها و نتایج مهمی برای مناسبات منطقهای در حوزهی اوراسیای مرکزی داشت که مهمترین آن، کاهش سرعت گسترش ناتو به شرق در منطقهی قفقاز جنوبی بود. همچنین این جنگ، موجب افزایش شکافها در درون ناتو و بین اعضای آن شد. آلمان و فرانسه که همواره از روند توسعه به شرق ناتو و درگیری با روسیه اجتناب میکردند با بروز این جنگ مخالفتهای خود را با پیوستن گرجستان به ناتو افزایش دادند.
با پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری و شکست جمهوری خواهان در درون آمریکا نیز میان جمهوریخواهان و دموکراتها در گسترش ناتو به شرق اختلافهایی شکل گرفت. اوباما که با شعار چندجانبهگرایی در حل مسائل بینالمللی به پیروزی رسیده بود، روند تجدید روابط با روسیه را به پیش برد؛ روندی که به توافق سال 2010م. ناتو و روسیه در زمینهی همکاری دو طرف در مورد سیستم سپر دفاع موشکی منجر شد.
احیای مجدد گفتوگوهای ناتو- روسیه نیز از دیگر تبعات این اقدام بود. از سوی دیگر، سایر کشورهای حوزهی پساشوروی بعد از وقوع جنگ 2008م. به این مسئله پی بردند که بیتوجهی به ملاحظههای امنیتی روسیه میتواند نتایج جبران ناپذیری برای آنها به بار آورد به طوری که رییس جمهور آذربایجان، «الهام علیاف» پس از حملهی روسیه به گرجستان بر اساس اسناد منتشر شدهی «ویکیلیکس»، با مقامات روسی تماس گرفته و از آنان خواسته است که آسیبی به تأسیسات انتقال انرژی وارد نکنند و در همان زمان، در مقابل درخواستهای کشورهای غربی برای موضعگیری تهاجمی برضد روسیه نیز از خود مقاومت نشان داده است.[1]
تقابل روسیه و ناتو بعد از آغاز بیداری اسلامی
بیداری اسلامی در کشورهای عربی، زمینهساز تقابل جدیدی بین روسیه و آمریکا شد. اولین برخوردهای بین دو کشور در مسئلهی کشته شدن «قذافی» متحد قدیمی روسیه در آفریقای شمالی بود. این تقابل در گام بعدی خود، در مسئلهی سوریه بروز پیدا کرد. اعضای ناتو که بعد از چند جنگ در عراق، افغانستان و لیبی به عقبنشینی و تسامح روسیه در خاورمیانه عادت کرده بودند، تلاشهای زیادی را برای براندازی متحد دیرین روسیه در خاورمیانه یعنی سوریه صورت دادند. اما روسیه بر خلاف تصور غربیها و به ویژه آمریکا، با قدرت، در مقابل فشار رسانهای و عملیاتی غرب در سوریه مقاومت کرد.
اولین نشانههای این تقابل، در وتوی قطعنامههای ضد سوری شورای امنیت توسط روسیه بود که با حمایت آمریکا و دیگر اعضای ناتو پیگیری میشد. همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی روسیه با سوریه و دیگر اعضای محور مقاومت و ارسال ناو هواپیمابر «آدمیرال کوزنتسوف» به دریای مدیترانه از دیگر نمودهای این مقاومت بود.
در نتیجهی این مقاومت روسیه، اعضای ناتو تلاشهای خود را برای تحت فشار قردادن این کشور آغاز کردند. افزایش همکاریهای اطلاعاتی و تسلیحاتی اعضای ناتو و جمهوری آذربایجان، فعال شدن نیروهای امنیتی و جاسوسی غربی و ترکیه در جمهوری آذربایجان برای تحریک فعالیت اسلامگرایان تندروی وهابی از اقداماتی بود که اعضای ناتو برای تحت فشار قرار دادن روسیه به آن دست زدند.
از سوی دیگر، ناتو بار دیگر طرح سپر موشکی خود در ترکیه، لهستان و به تازگی در افغانستان و خلیجفارس را مطرح کرده و به پیش میبرد. روسیه نیز در پاسخ به این مسئله، اقداماتی صورت داده که میتوان به سفر «لاوروف» به جمهوری آذربایجان در ماههای گذشته اشاره کرد. در این دیدار، لاوروف با لحنی تهدیدآمیز، جمهوری آذربایجان را به حفظ فاصله از غرب توصیه کرد و از مقامات باکو خواست به جای وارد کردن ناتو به مسئلهی امنیت دریای خزر و نظامی کردن آن، همراهی بیشتری با کشورهای این حوزه در زمینهی حل مسائل حقوقی خزر داشته باشند.[2]
همچنین روسیه مدتهاست که تدارک برگزاری رزمایشی نظامی در ارمنستان را میچیند و تحرکات نظامی گستردهای را در مناطق جنوبی خود به ویژه در مرز با گرجستان و همچنین در محل نیروهای خود در افغانستان ترتیب داده است. در زمینهی مبارزه با تحرکات وهابیون افراطی، چند روز پس از سفر لاوروف به آذربایجان، یک گروه فعال از وهابیون در منطقهی «زاگالتا» آذربایجان شناسایی شدند که به احتمال زیاد میتوان این حادثه را حاصل سفر لاوروف در جهت کاهش حمایت وهابیون جنگجو از جانب مسلمانان سنینشین مناطق شمال آذربایجان دانست. از سوی دیگر، دولت روسیه تهدید کرده است که اگر سپر موشکی ناتو نصب شود، روسیه نیز در منطقهی «ترانسدنیستروی» موشکهای تهاجمی اسکندر را نصب خواهد کرد.
اوضاع منطقه، آبستن وقوع تحولاتی جدید است. تحولاتی که از سوی برخی کارشناسان از آن با عنوان «جنگ سردِ جدید» نام برده میشود. جنگ سردی جدید با بازیگرانِ جدید. شاید حضور نهادهای جدید امنیتی و البته بازیگران منطقهای از مهمترین ویژگیهای این رقابت سخت باشد.
بازگشت پوتین و رونق مجدد اوراسیاگرایی جدید
«ولادیمیر پوتین» که چندی پیش به مقام ریاستجمهوری روسیه رسید، بلافاصله حکم «اقدامات برای تحقق خط مشی سیاست خارجی فدراسیون روسیه» را امضا کرد. بر اساس این حکم، رییس جمهوری روسیه خواستار فعال شدن مشارکت دیپلماتیک چندجانبهی این کشور در شکلهای مختلف، از جمله در چارچوب گروه «بریکس»، «گروه بیست» و غیره شده است. همچنین بر اساس متن این حکم، جهتگیری اصلی سیاست خارجی روسیه، توسعهی مشارکت چندین جانبه و همگرایی فعال در قلمرو جامعهی کشورهای مشترکالمنافع نامیده شده است.
در این حکم همچنین بر اهمیت توسعهی فعال مشارکت با جمهوری بلاروس در چارچوب کشور متحد، تعمیق همگراییِ اوراسیایی در چارچوب اتحاد گمرکی و فضای واحد گمرکی بین روسیه، بلاروس و قزاقستان و جذب سایر کشورهای جامعهی مشترک المنافع به آن تأکید شده است. پوتین همچنین خواستار تقویت سازمان پیمان امنیت دسته جمعی به عنوان مؤثرترین سازمان برای تأمین امنیت و مقابله با تهدیدهای منطقهای در حوزهی نفوذ جامعهی کشورهای مشترک المنافع شده است.
در رابطه با روابط با اتحادیهی اروپا، بر ایجاد فضای واحد اقتصادی و انسانی از کوههای اورال تا سواحل اقیانوس آرام تأکید شده و در رابطه با ناتو نیز وزارت خارجه ملزم شده است برای دستیابی به هدف مربوط، به ایجاد سامانهی دفاع ضد موشکی اروپایی به صورت مشارکت برابر و بر اساس اصل تأمین امنیت غیرقابل تفکیک و اصول حقوقی و بینالمللی تلاش کند.
اولین اقدام عملی پوتین برای اجراییسازی این اهداف، با برگزاری نشست سران سازمان امنیت دسته جمعی و همچنین سران کشورهای مشترکالمنافع در مسکو (15 می) صورت گرفت که در آن برای اولین بار در سالهای اخیر، سران 11 کشور عضو جامعهی مشترکالمنافع و اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی به طور کامل در پایتخت روسیه گرد هم آمدند. به نظر میرسد پوتین در بازگشت خود به قدرت برای احیای مجدد استیلای روسیه بر منطقهی اوراسیای مرکزی، گامهای عملی را برخواهد داشت؛ گامهایی که در قالب تلاش روسیه برای تقویت همگرایی اقتصادی با محوریت روسیه (در قالب اتحادیهی اوراسیایی)، همگرایی امنیتی (در قالب سازمان امنیت دسته جمعی) و به حاشیه کشاندن نقش سازمانهای رقیب و خارجی مانند ناتو و اتحادیهی اروپا اجرا خواهد شد.
آیندهی مناسبات نهادی منطقهی اوراسیا در دورهی جدید
روسیه در سالهای اولیهی بازگشت مجدد به حوزهی اوراسیای مرکزی، برای کاهش چالشهای امنیتی خود در منطقه نیاز به همکاری با چینیها داشت و بر این اساس با وجود این که منطقهی آسیای مرکزی را منطقهای انحصاری برای خود قلمداد میکرد، اجازهی ورود چین را به مناسبات منطقهای از راه ایجاد سازمان شانگهای داد؛ در حالی که در مقابل درخواستعضویت ایران مقاومت میکرد.
بر این اساس، روسیه که به طور سنتی مخالف هر نوع حضور بازیگر خارجی و رقیب در منطقه است، در زمان احساس ضعف خود، همکاریهایی را با چین انجام داد. اما در دورهی جدید که پوتین خواستار حرکت به سوی همگرایی اقتصادی در منطقه است به احتمال بسیار زیاد با تقویت اتحادیهی اوراسیایی و سازمان پیمان امنیت دستهجمعی، زمینهچینی خروج چین از معادلات منطقهی آسیای مرکزی و قفقاز را طراحی خواهد کرد.
در واقع روسیه در تقابل با ناتو و دیگر نهادهای منطقهای غربی مانند اتحادیهی اروپا و سازمان «گوام» عمل خواهد کرد و از هرگونه اقدام عملی غرب که باعث تقویت حضور این نهادها شود، ممانعت به عمل میآورد که نمونهی آن را در ماههای اخیر میتوان به صورت مخالفت جدّی روسیه با طرح «ترانس خزر» به عنوان مقدمهی پروژهی «ناباکو» مشاهده کرد. در این دوره، روسیه با حضور جدّی در منطقهی قفقاز سعی خواهد کرد که سدی در برابر نفوذ نهادهای غربی ایجاد کند. در مقابل این تلاشها، ناتو و نهادهای غربی به روند توسعهی خود شدت خواهند داد؛
روندی که سفرهای متعدد «جیمز آپاتورای»، نمایندهی ویژهی ناتو در قفقاز جنوبی، به کشورهای قفقاز در ماههای اخیر و حضور «ساکاشویلی» و «الهام علیاف» در نشست سران ناتو در آمریکا نشانگر آن است. در کنار تلاشهای این دو جریان، بایستی به نفوذ آرام و بیسر و صدای چین در منطقهی اوراسیای مرکزی اشاره کرد که دیگر تنها به آسیای مرکزی منحصر نشده و منطقهی قفقاز جنوبی را نیز شامل میشود؛ به نحوی که در سال 2011م. چین جزو 5 شریک اول تجاری متحد قفقازی روسیه، یعنی ارمنستان تبدیل شده است.
نتیجهگیری
بررسیهای کارشناسان منطقهای و گزارش اندیشکدههای مطالعاتی در این حوزه نشان می دهد که تغییر ترکیبِ قدرت در روسیه و روی کار آمدن طیف «اوراسیاگرا» در این کشور که بیشتر خواهان رویکرد مستقل از غرب بوده و حوزهی اوراسیا را حیاط خلوت خود میداند، میتواند آغازی مجدد بر روند تقابلی- تعاملی بین این کشور و ایالات متحده باشد. همچنین عکسالعمل صریح روسیه نسبت به حضور غرب در گرجستان و آذربایجان و اظهار نگرانی نسبت به امنیتی کردن منطقهی خزر از سوی این کشورها و تلاش برای ایجاد ساختاری امنیتی با محوریت کشورهای منطقه در همین راستا تحلیل میشود.
به نظر میرسد اوضاع منطقه، آبستن وقوع تحولاتی جدید است. تحولاتی که از سوی برخی کارشناسان از آن با عنوان «جنگ سردِ جدید» نام برده میشود. جنگ سردی جدید با بازیگرانِ جدید. شاید حضور نهادهای جدید امنیتی و البته بازیگران منطقهای از مهمترین ویژگیهای این رقابت سخت باشد.(*)
پینوشتها:
[1]. http://www.guardian.co.uk/world/2010/dec/15/wikileaks-azerbaijan-bp-oil-...
[2].http://irdiplomacy.ir/fa/news/32/bodyView/1899614/%D9%87%D8%B4%D8%AF%D8%A7%D8%B1.%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87.%D8%A8%D9%87.%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86.%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87.%D8%AC%D9%86%DA%AF.%D8%A8%D8%A7.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html
*حسن شکاری؛ کارشناس ارشد مسائل آسیای مرکزی و قفقاز/برهان/۱۳۹۱/۳/۳.
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)